مولين روژ

 شايد در نگاه اول به نظرتان بيايد فيلمي با چنين داستان کليشه اي ارزش ديدن هم ندارد و فقط به درد قصه ي شب کودکان مي خورد!! ولي موزيکال بودن فيلم باعث مي شود که ديگر جلوه ي بد داستان دور شود و شما بيشتر به صحنه هاي آوازخواني کيدمن و مک گريگور توجه کنيد، صحنه هايي که مشخص است وقت زيادي برايش گذاشته شده است، يکي ديگر از نقاط قوت فيلم وجود فضايي صميمي در فيلم مي باشد فضايي که بيشتر در فيلمهاي فانتزي ديده مي شود ( شما در فيلم يا در مولن روژ هستيد يا در آپارتمان قديمي و يا در خانه دوک که تنها چند قدم با هم فاصله دارند )برتريي که مولن روژ نسبت به بسياري از فيلمهاي موزيکال هم عصر خود دارداين است که صحنه هاي ترانه خواني هر چه قدر هم که پرزرق و برق باشد باز هم حالت سنتي خود را حفظ ميکند در حالي که در فيلمهايي مثل شيکاگو(البته شیکاگو فیلمی بسیار زیبا و قدرتمند است) با دختران رويايي صحنه هاي آوازخواني بيشتر به شوهايي با نور پردازي و رقصهاي مخصوص آنها شباهت دارند، البته در بعضي قسمت ها ( مثل اولين ورود کريستين (مک گريگور)به مولن روژ) آهنگ و همچنين ترانه ها بالا مي گيرد ولي بازهم جنبه ي فانتزي و کمدي آن غالب است همچنين مولن روژ بالاخره يک کاب اره مي باشد و وجود رقصها و پايکوبي هاي صحنه ي ابتدايي توجيه پذير است. 

يکي از اصولي که باعث قدرت گرفتن بسياري از فيلمهاي داستاني شده است ارتباطيست که بيننده با شخصيت هاي داستان برقرار مي کند. در  مولن روژ کريستین و ساتين(کيدمن) قهرمانهاي داستان هستند  ولي در کنار آنها شخصيت هایی ((فرزندان انقلاب بوهيم)) هم هستند که از همان ابتدا با بيننده پيوند برقرار مي کنند و در بين شخصيت هاي اصلي داستان جاي مي گيرند و شما دوست داريد تا انتها همراه قهرمانان اصلي بمانند.همچنين حکايت نمايشي که در بين است که در واقع همان ماجراي فيلم مولن روژ را دارد داستان زني زيبا که به جاي ماهاراجه ي هند عاشق نوازنده ي فقيري مي شود. ماهاراجه همان دوک است و نوازنده هم همان کريستين. در طول فيلم ماجراي عشق ساتين و کريستين و همچنين ماجراي پا فشاري صاحب مولن روژ براي اجراي نمايش و در کنار همه ي اينها وجود دوک کاملا به هم گره مي خورد و شخصيت ساتين را در يک سردرگمي کاملا سنجيده قرار مي دهد. با اينکه فيلم پر از آوازهاي شاد و همچنين صحنه هاي کمديست ولي در کل به صورت يک تراژدي ظاهر مي شود و ابتدا و انتهايي غم انگيز دارد و دليل شروع حزن انگيزش هم همين است، در اولين ديالوگ هاي فيلم کريستين از مرگ ساتين خبر مي دهد تا از شوکه شدن بيننده جلوگيري شود.