راننده تاكسي

محصول جدید

يك فيلم زيبا با بازي رابرت دنيرو

قیمت برای شما :20,000 تومان20,000 تومان به ازای هر حلقه

Taxi Driver

راننده تاكسي

با زيرنويس فارسي و كيفيت عالي

فقط مخصوص افراد بالاي 18 سال

راننده تاكسي درباره كسي است كه در بيروني‌ترين لايه اجتماع زندگي مي‌كند و اما قلبش، ذهنش و وجودش به قشرهاي عميق تعلق دارد چون او يك «راننده تاكسي» است. او كسي است كه هر لحظه با يك شهروند در ارتباط است. خاص و عام سوار ماشين او مي‌شوند و او همه چيز را مي‌بيند. به نظر مي‌رسد تراويس بيكل راننده (با نقش‌آفريني رابرت دنيرو) چشم ريابين و كاشف‌العيوب و در عين حال وجدان‌زده جامعه باشد. چرا تراويس بيكل راننده تاكسي است؟ مگر نمي‌توانست يك وكيل، يك سناتور، يك پزشك، يك معلم و يا يك كشيش باشد؟ او نمي‌‌تواند هيچ‌كدام از اين اصناف باشد چون تاكسي زبان مشترك حركت اجتماعي است. اين تنها يك نماد نيست. يك اظهاريه است. نوعي تقابل و رخنه كردن است.

تراويس در دل جامعه است اما تنهاست. دليل اين تنهايي كه به درستي در قالب كار نشسته آمال فنا شده چشم بيدار جامعه است. آمالي كه زير پاي قاچاقچي‌ها، فاحشه‌ها، هم‌جنس‌بازها و فاسقين لگدمال شده‌اند و آدمهاي ظاهراصلاح چون سناتورها، رئيس جمهور و دولتمردان ديگر هم به زعم او «هيچ غلطي نمي‌كنند». او مي‌خواهد در يك مدينه فاضله زندگي كند اما هرچه پيش مي‌رود مدينه او به مدينه فاضلاب بيشتر شبيه مي‌گردد و اين است دليل طغيان و لبريز شدن كاسه صبر.

 

فيلم از نظر روايي سه بخش عمده دارد. بخش اول آشنايي ما با تراويس و آشنايي تراويس با جامعه كه اين مرحله قبل از شروع فيلم آغاز شده است. او در مي‌يابد كه در چه جامعه فاسدي زيست مي‌كند و اين فساد بعضاً دلايل سياسي نيز دارد. او به عقيم نگه داشتن مردم خرده‌پا براي جلوگيري كردن از فضوليهاي ناخواسته و آشوبهاي سرسري توسط قدرتهاي دست‌اندر كار پي برده است. بخش دوم كه از نظر ساختار سينمايي بي‌نظير است و مرحله طولاني‌تر فيلم نيز هست بخش درون‌ريزي و تعليقهاي رواني تراويس از پيرامون خود است. او زجر مي‌كشد و خودخوري مي‌كند. خشم اندك‌اندك همچون قطره‌هايي كه در يك كوزه جمع مي‌شوند در كوزه وجودش مملو مي‌گردد. بخش سوم و نهايي فيلم مرحله برون‌ريزي، طغيان و شكستن كوزه وجود و تهي كردن خشم نهفته است. اين قسمت هرچند ممكن است شبيه انتقام باشد و نمونه‌هاي بصري آن در سينماي امروز فراوان باشند اما به سال ساخت آن و شرايط سينماي آن روز نيز دقت كنيد. سكانسهاي پاياني بديع و منقلب كننده هستند. فيلم يك داستان نيست، روايت يك عصيان است. عصياني كه هيچ عامل ماورايي و اعتقادي را در خود نگنجانده است. هرچه هست از جامعه مي‌تراود و به جامعه بازخورد پيدا مي‌كند. اما با توجه به اقتباس شرايدر از رمان «تهوع» نوشته ژان پل سارتر جنبه‌هاي فلسفي فيلم قابل تامل است. با توجه به اينكه سارتر اگزيستانسياليست است توجه كنيد به ناجي بودن تراويس قبل از راننده تاكسي بودن كه ناخودآگاه تقدم وجود بر ماهيت را متذكر شده است. او راننده تاكسي است اما اين تنها هويت اوست. وجدان او به عنوان وجود مقدم بر چيستي‌اش (تراويس بودن يا راننده بودن) است. به هر جهت فلسفه وجود هم متذكر مقدم بودن وجود بر ماهيت است. البته راننده تاكسي فيلمي فلسفي نيست و از اين لحاظ چندان قابل تبيين نمي‌باشد اما به هرجهت عصيان و انقلابي كه در فيلم تصوير شده از رمان تهوع آمده است. سارتر هم به اين انقلاب و دگرديسي و برون‌ريزي نهايي علاقمند بود.اسكورسيزي با راننده تاكسي كار را تمام كرده است. دنيرو نيز دست او را در همكاري اين فيلم به گرمي فشرده است. تراويس يك رابين‌هود، سوپرمن يا اسپايدر من نيست. يك بيماري است كه دوره كمونش تمام شده و حالا سر باز مي‌زند. آدمكشي او جنبه درماني دارد و نه صرف خشونت. خشونتي كه در اين فيلم نمايش داده مي‌شود متناسب با فطرت است، خشونتي است كه ذات منتقد جوامع بشري آن را مي‌پسندد. «راننده تاكسي» نمايش يك كودتا و انقلاب يك نفره است، انقلابي كه رهبرش وجدان، كاتاليزورش جامعه و انجام دهنده‌اش غريزه است. اين فيلم نمايشگر فريادي است بي‌صدا. آنچه تنها گوش آنهايي را كر مي‌كند كه مي خواهند كر بشوند. بازي دنيرو در اين فيلم به ياد ماندني است و دكوپاژ اسكورسيزي نيز بي نقص است.

 

درباره پل شرايدر (فيلم‌نامه نويس):

 

وقتي اولين ايده راننده تاكسي در ذهن پل شرايدر‌، فيلمنامه‌نويس جوياي نام شكل گرفت‌، زندگي وي بشدت نابسامان بود‌. او نه تنها كارش را به عنوان محقق در انستیتو فيلم آمريكايي از دست داده بود‌، بلكه همسرش هم او را از خانه بيرون انداخته بود‌. بي خانماني و بيكاري‌، براي شرايدر الكليسم و افسردگي را به همراه آورده بود‌. وضع روحي او آنقدر خراب بود كه به فكر خودكشي افتاد‌؛ اما به جاي  اينكار داستاني شهري از تنهايي و انزوا نوشت كه شرح خشونت زندگي در آمريكا بود. راننده تاكسي داستان تراويس بيكل است‌، يك منزوي ساده دل كه از ثبات رواني برخوردار نيست‌. نفرت تراويس از خلافكاران‌، او را وادار مي‌كند تا بر روي پا اندازها و سياستمدارها اسلحه بكشد‌. فيلمنامه سياه و بي رحم شرايدر از ميان انگشتان برايان دي پالما و تهيه كنندگاني چون جوليا و مايكل فيليپس گذشت تا به دست مارتين اسكورسيزي برسد. كارگرداني از گروه راجر كورمن كه به تازگي نظر مثبت منتقدان را با فيلم "خيابانهاي پايين شهر" جلب كرده بود. اسكورسيزي فيلمنامه را بسيار پسنديد و اعتقاد داشت رابرت دنيرو ستاره فيلم خيابانهاي پائين شهر تنها كسي است كه بايد نقش تراويس بيكل را بازي كند.

 

 حرفهاي عوامل فيلم در باره راننده تاكسي:

 

اسكورسيزي: فيلم‌ها آدم‌كش نيستند، آدمها همديگر را مي‌كشند. اصلاً متاسف نيستم كه راننده تاكسي را ساخته‌ام. اين را هم قبول ندارم كه فيلمي غيرمسئولانه است – كاملاً برعكس.

 

من از برخورد تماشاگران با مسئله خشونت شوكه شده بودم. يكبار راننده تاكسي را در شب افتتاحيه ديدم و همه در آخرين صحنه تيراندازي فرياد مي‌زدند و جيغ مي‌كشيدند . وقتي فيلم را مي‌ساختم اصلاً قصدم اين نبود كه تماشاگران را به واكنش‌هاي احساساتي بكشانم - «آفرين،برو بيرون و همه شان را بكش!»

 

راننده تاكسي به نوعي براي ما يك ماموريت بود. باب (رابرت دنيرو) بازيگر بود من كارگردان و پل هم فيلمنامه را نوشته بود. ما سه تا همديگر را پيدا كرده بوديم. درست همان چيزي بود كه مي‌خواستيم. يكي از عجيب‌ترين اتفاق‌هاي زندگي‌مان.

 

شريدر: در زمان ساخته شدن فيلم همه احساس خوبي داشتيم و همه چيز درست از آب در مي‌آمد. يادم است شب قبل از افتتاحيه براي شام دور هم جمع شديم و همه ميگفتيم: «مهم نيست فردا چه پيش مي آيد ما فيلم معركه‌اي ساختيم و به آن افتخار مي‌كنيم حالا اگر بيندازنش توي توالت» و روز بعد بلند شدم رفتم سالن سينما براي نمايش ظهر. صفي طولاني تشكيل شده بود كه دور ساختمان چرخيده بود بعد تازه متوجه شدم اين صف طولاني براي سانس ساعت دو است نه سانس ظهر!! پس دويدم تو و فيلم را ديدم‌، خيلي‌ها ته سالن ايستاده بودند. هيجان شديدي داشتم همه مي‌دانستيم كه ديگر آن را تجربه تكرار نخواهد شد.

 

دنيرو: احتمالاً اين قضيه «از خود بيگانگي» روي مردم تاثير گذاشت. فيلم هاي سينمايي اينطوريند، آدم آنها را به شكلي كاملاً مشخص آنرا مي‌سازد ولي مردم شديداً تحت تاثير قرار مي‌گيرند و نمي‌دانيد چرا.

 

جودي فاستر: فكر كنم راننده تاكسي يكي از بهترين فيلمهاي تاريخ سينماي آمريكا باشد. بياينه‌اي است در مورد آمريكا. در مورد خشونت. درباره تنهايي، گمنامي. بسياري از كارهاي خوبي كه بعداً ساخته شد‌، تلاشي در جهت تقليد از راننده تاكسي بوده، تلاشي در جهت تقليد از سبك آن. در طول مدت فيلمبرداري، هر روز كه به خانه بر مي‌گشتم احساسم اين بود كه واقعاً كار مهمي انجام داده‌ام.

چهار ساعت با يك روانكاو كلنجار رفتم تا ثابت كنم به اندازه كافي آدم نرمالي هستم كه بتوان نقش يك زن  بد را بازي كنم. اين نقشي بود كه كاملاً زندگي‌ام را متحول كرد. براي اولين بار بود كه نقش كاملاً متفاوتي را بازي مي‌كردم. اما من شخصيت آيريس را كاملاً مي‌شناختم – من سه خيابان آن طرف تر از بولوار هاليوود بزرگ شده بودم – و دخترهاي مانند آيريس را هر روز مي‌ديدم.

اولین فردی باشید که نظر خود را می‌نویسید!

محصولات مرتبط

افزودن به سبد خرید

فيلم بر باد رفته Gone with the Windجزء 250 فیلم برتر با رتبه 158

افزودن به سبد خرید

يك فيلم بسيار بسيار زيبا با بازي بزرگان هاليوود

افزودن به سبد خرید

يك فيلم زيبا با بازي نيكول كيدمن و بسيار عاشقانه

خریداران این محصول، این کالاها را نیز خریده اند: